پيچيدگيها براي منشا هاي ساحل TUZGOIU در طول تغيير شكل امتدادي كرتاسئوز :
ناحيه برش Emizozu به عنوان ناحيه برش شكل پذير جهت يافته از غرب –شمالغرب در گرانيتو ئيد Agagoren در مركز تركيه است . تغيير شكل كه بر گرانيتوئيد در ناحيه برش Emizozu منجر به ملونيتهايي با لايه لايه شدگي ملونيتي و گسترش خط گذاري شد .ويژگي هاي بافتي مواد معدني تغيير شكل يافته پيشنهاد مي كند كه ملونيتي شدن تحت شرايط طبقات شيست سبز بوجود مي آيد. شاخص هاي برش كه شامل prophyociasts، طبقه اريب و نوار هاي برش مي باشند به ارائه يك جابه جايي شيب رو به پايين (بالا به جنوب غرب) مي پردازد . جهت خط گذاري توسعه يافته به خوبي شاخص هاي جنبش شناسي به مشخص كردن ويژگي توسعه ناحيه برش Emizozuمي پردازد .اگرچه آن دقيقا مشخص نشده است ،محدود يت هاي دوره قابل دست يابي پيشنهاد مي كنند كه اين ناحيه در Ma71-78تشكيل شده است. براساس داده هاي ريز ساختاري و داده هاي ميداني ،گرانيتويد Agacorinاكثرا به مستقر شدن در طول تغيير شكل ناحيه اي درمركز تركيه گرايش داشته و به طور همزمان و يا به صورت كوتاهي بعد از اينكه به وسيله ناحيه برش Emizozuامتدادي شدند به اين امر گرايش داشتند .اين ناحيه را مي توان به پيشرفت مرحله قبلي حوضه Tuzgoiuمرتبط كرد. در ادامه با ماگماماینر همراه باشید
1- ناحیه برش شکل پذیر
ناحيه برش شكل پذير اغلب اطلاعاتي را راجع به ساختار قشري و راجع به فهم و درك تقويت شده اي راجع به ساختار منطقه اي فراهم مي كند. آنها در همه مقياس ها در دامنه اي از سانتي متر تا كيلو متر در داخل پوسته وجود درند.آنها معمولا به صورت مسطح و كم متمايل به منحني با شكل هندسي مركب مي باشد و ممكن است به صورت دنباله اي (مداوم) يا غير مداوم باشند كه تشكيل شده از تعدادي نواحي برش منفرد مي باشد. آنها ممكن است در مجموعه هايي نيمه موازي وجود داشته باشد و ممكن است به يك ديگر متمايل (منحرف ) شوند وممكن است در يك الگوي به هم پيوسته مرتبط شوند .اين نواحي مي توانند در انواع مختلف بر اساس دوره زمين ساختي نظير ناحيه برش تنش انتقالي يا فشار انتقالي يا نواحي برش امتداد يافته و يا كوتاه شده قرار گرفتند . نواحي برش شكل پذير معمولا شامل سنگ هاي ملونيتي مي باشد كه سنگ هاي دگر ديس (دگر’,گون) شديدا فشرده شده هستند كه داراي يك لايه شه گرد و خط شه گرد منع كننده مي باشند .اين امر مشخص شده است كه سنگ هاي ملونيتي از جريان شكل پذيري ،كاهش اندازه دانه بلوري –پلاستيكي و بلور سازي مجدد تشكيل شده است .نواحي برش شكل پذير معمولا شا مل شواهدي مبني بر پيشرفت ساختار مخصوص و خمع آوري مواد معدني تغيير شكل يافته است كه به منعكس كردن شرايط P-T،حالت جابجايي و تاريخچه تغيير شكل در نواحي برش مي پردازد .ساختار هاي ريز و ساختار هاي مياني در نواحي برش شكل پذير به فراهم كردن شاخص موثري براي ايجاد حركت زمين ساختي مي پردازد. فعاليت اخير در اطراف دنيا بر توجه آن به جابجايي گرانيتوئيد ، نقش تغيير شكل براي گرانيتوئيد وعملكرد گرانيتوئيد ها در نواحي برش شكل پذير تاكيد مي كنند .تركيه مركزي به وسيله مجموعه اي از سنگ هاي آتشفشاني –كوهي وارد مي شودكه داراي مراحل ايزوتوپي در دامنه اي از Ma 54-110 مي باشند .سنگ هاي آتشفشاني در اين ناحيه به عنوان موضوع بسياري از بررسي هاي زمين شناسي بوده است .با اين وجود ،هيچ يك تلاشي براي بررسي دقيق نواحي برش ملونيتي (شكل پذير ) موجود در اين گرانيتوئيد ها نكرده اند ،بجز چند فعاليت كه به ذكر سنگ هاي ملونيتي موجود در گرانيتوئيد مي پردازند .اين تحقيق (1) به ارائه يك ناحيه برش شكل پذير جديدا شناخته شد در اين ناحيه مي پردازد كه در اين جا ناحيه برش Emizozuاست ،(Esz) ،(2) به امتحان و بررسي شكل هندسي ، ريز
ساختار و شرايط جنبش شناسي و تغيير شكل مي پردازد .و (3) راجع به اهميت منطقه اي ناحيه برش Emizozuبحث مي كند و رابطه آن را با ساحل Tuzgoluمورد ارزيابي قرار مي دهد.
2- شرايط ژئولوژيكي:
تركيه به عنوان بخشي از سيستم آلي (طبيعي ) آلپي –هيماليايي است كه به وسيله چند بخش قاره اي اصلي و نواحي مجزا شناخته مي شود ( شكل 1) .kirsehirBlock
بعنئان يك بخش مركب جلگه آناتولي –تائوريد محاصره شده بوسيله نواحي مجزا شده ايجاد شده بوسيله محصور شدن انشعابات اقيانوس نئوتتيان مي باشد .
سنگهاي بلورين kirsehirBlockبعنوان تركيب بلوري آناتوليايي مركزي(cAcc) توصيف مي شود. اين تركيب بخش وسيعي از تركيه مركزي را تصرف ميكند وشامل توده سنگ kirsehir، توده سنگ Akdagوتوده سنگNagdeمي باشد(شكل a2).cAccبلحاظ زمين ساختي پوشيده شده از سنگهاي ناحيه مجزا شده آنكارا-ارزينكان وساحل canklrlدر مرز شمالي آن مي باشد.سواحل هايمانا و Tozgoluدر مرز نهربرد قرار داردو سواحل سوئيس وuluklslaبترتيب در مرزهاي شرق و جنوب /جنوب غرب قرا دارند.سنگهاي cAccرا مي توان به سه گروه گسترده تقسيم كرد : (1) سنگهاي دگرگون (2) سنگهاي مركب و (3) گرانيتوئيد/سينيتوئيد. همه اين سنگها بوسيله رسوبات سواحل شني پوشانده مي شود (شكل a2) .
سنگهاي دگرگون در cAccاكثراشامل گنيس ها ،آمفييبولياتها، سنگ مرمر ،شيستها و كوارتزيت مي باشندكه از سطح شيست سبز تا آمفييبوليت بالاتر و سطح گرانوليت با مسيرهاي P-T-tمختف در طول دوره هاي پالئوزوئيك تا توتياري گسترده مي شوند.
سنگهاي دگرگون به لحاظ زمين ساختي بوسيله سنگهاي افيليتي در cAccقرار مي گيرد كه بيانگر بقاياي ساحل نئوتسيان مي باشد . سنگهاي افيليتي يا بصورت ساختارهاي افيليت بر عضو شده يا بخشهاي اندازه هاي مختلف در يك تركيب افيليتي كه در جلوي آبخانه افيليت جايگزين كننده قرار مي گيرد. برآورد پذيرفته شده براي دوره جابجايي اين سنگها در بخش آناتوليدي –تائوريدي به اواخر دوره كه تا سه بر مي گردد. به اين دليل كه سنگها و گرانيتوئيدهاي افيوليتي به صورت دگرشيبي بوسيله واحد پوشش رسوب پالئوسن قرار مي گيرد.
گرانيتوئيدها/سينيتوئيدها به تشكيل يك بخش مهمي از cAccمي پردازد و در سنگهاي هم افيليتي و هم دگرگوني وارد مي كند. بزرگترين حجم كه در معرض گرانيتوئيد /سينتوئيد قرار گرفته استدر طرفين شمالي و غرب cAccقرار مي گيرد. علاوه بر اين ساختارهاي عظيم ،ساختارهاي واردشونده كوچكتر در سرتاسر ناحيه cAccوجود دارند. به لحاظ تركيبي ،آنها calcآلكالين و آلكالين هستند كه در دامنه اي از منزو – ديوريت تا گرانويوريت/مونوزويت وگرانيت/ جزئي ساخته ميشود. اين گرانيتودها شامل محدوده هايي در اندازه هاي مختلف مي باشد.
زمان Rb-srتمام سنگي AGدر اندازه Ma14-+110بعنوان زمان شروع انتهاي اقيانوس نئوتتيان موردامتحان و بر آوردقرار گرفته است . داده هاي ايزو توپي دقيقتر توسط kadioglueو همكاران گزارش شد. تاريخ Ar39/Ar40آمفيبول حاصل از دو نمونه منجر به توليد دوره هاي مشخص بصورت Ma3.o-+o.78وoMa.1-+8.78ميشود. علاوه براين دوره 39Ar/40Arمواد معدني بيوتيت حاصل از يك نمونه به ارائه دوره مشخص Ma3o-+7706مي پردازد.اين دوره ها به عنوان زمان مغناطيسي براي AGتفسير (تغيير) ميشود .


3- خصوصيات ميداني :
اين ناحيه تحقيقاتي در بخش شرقي AGقرار مي گيرد .سنگهاي گرانيتوئيد در معرض قرار گرفتته در اين ناحيه تحقيقاتي بصورت دقيق بر اساس خصوصيات ميداني شان و ويژگي هاي سنگ شناسي شان نقشه برداري مي شود . سنگهاي اين ناحيه در تركيبي از ديوريت تا گرانيت و لئوكوگرانيت گستره است كه بطور مقاصر (در يك زمان )وارد شد.بيشتر سنگهاي حجيم در اين ناحيه تحقيقاتي عبارت از گرانيت و لئوكوگرانيت و مقدار كمتري از گرانوديوريت و مونزوديوريت/ديوريت (شكل 3).يك نتيجه بسيار محدود گرانيت با مگابلورهاي فلوسپار كه در يك منطقه يافت شد بصورت گرانيت بيوتيت و گرانيت هرن بلند بعنوان يك ساختار كوچك ايزوله شده (تا 80تا150سانتيمتر) بهمراه برخوردهاي انتقالي وجود دارد .مشاهدات ميداني نشان
ميدهد كه گرانيت بيوتيت /هرن بلند بوسيله گرانوديوريت و لئوكوگرانيت با ريوليت وارد ميشود كه دراين ناحيه تحقيقاتي لئو كو گرانيت را قطع مي كند گرانيتها شامل خرده هاي ديدريت زاويه اي تا كاملا گرد شده تيره رنگ ديو ريت ميباشد كه از ميليمترتا دهها سانتيمتر توسعه پيدا مي كند. نتايج مونوزوديوريت /ديوريت در بيرون از بخش جنوبي اين ناحيه تحقيقاتي حاصل مي شود و بعنوان بدنه يا خاكريز يافت مي شود. روند NW-SE mafic N-S ضخامت سانتيمتر به متر (ديوريت)و خاكريزهاي فلسيك (گرانيت ) در اين گرانيت هاي قطع مي شوند . آنها را مي توان در جهت طولشان در ارزيابي تا تقريبا 40متر قرار داد .
سنگهاي گرانيتوئيد به نشان دادن لايه گذاري ضعيفي مي پردازد كه به وسيله جهت گيري ترجيح داده شده مواد معدني آتشفشاني اوليه مشخص مي شود . اين تورق ماگمايي باعث حركت نيمه موازي با توسعه AGميشود.اگر چه مقداري از تورق داراي يك ظاهر ضعيف است خط شدگي مواد معدني روند NEدر سنگهاي پروفيري گرانيتوئيد قابل توجه است كه بوسيله جهت گيري فلوسپار ديبوتيت وهورن بلند تعريف مي شود. جهت مزوزوپي مقدم اين مواد معدني در AGاحتمالا از چرخش بلورهاي مستحكم در يك شبكه نسبتا ذوب شده در طول تغيير شكل حاصل مي شود. در چندين تحقيق مدارك ساختاري يك جابجايي همزمان زمين شناختي پلوتون هاي گرانيتوئيد ، در دماي بالا تا ساختارهاي دمايي كمتر مورد بررسي قرار گرفته است . بيشتر اين شاخص هاي جنبشي مسطح شده بر اساس رابطه بين گرانيتوئيد و سنگ ميزبان آنها ميباشد.

AGدر معرض قرار گرفته در اين ناحيه فقط بوسيله رسوبات ميوپليوسن پو شانده مي شود.
302-سنگ نگاري :
به لحاظ سنگ نگاري سنگهاي گرانيتوئيد اين ناحيه تحقيقاتي به طور قابل توجهي نامتجانس مي باشد . آنها شامل گرانيت لئوكوگرانيت ، گرانوديوريت و گرانوديوريت پروفيريتي ، مونزوديوريت/ديوريت و رگه هاي سنگ هم maficو هم felspicدر اين تركيب مي باشد. گرانيتها شتمل سنگهاي اصلي در اين ناحيه تحقيقاتي هستند و به گرانيت هورن بلند گرانيت بيوتيت و گرانيت با بلورهاي مكايي فلوسپار kقرار گرفته بر اساس ويژگي هاي بافتي و جمع آوري سنگ معدن تقسيم مي شوند .گرانيت بيو تيت براي پروفيريتي با هورن بلند متقارن زاويه اي مي باشد گرانيت هورن بلند به رنگ متمايل به خاكستري مي باشند. و در سنگهاي متوسط درشت يافت مي شود .هورن بلند به عنوان فراوانترين فاز maficفراوان است . گاهي اوقات با كمي بيوتيت يافت ميشود . گرانيت از كوارتز kفلوسپار ،پلاژيوكلاس هورن بلند بيوتيت ، اسفن و پاتيت بعنوان مواد معدني ثانويه تشكيل مي شود .گرانيت با kفلوسپار بعنوان يك سنگ دانه اي متوسط تا درشت است كه بوسيله بلورهاي فنوئي فلوسپار kمشخص شده است كه به 7 سانتيمتر بلحاظ قطر مي رسد .اين مواد معدني در توده زميني دانه متوسط شامل كوارتز ،فلوسپار ،بيوتيت ،با اسفن فرعي و آلاتيت تعيين مي شود . لئوكو گرانيت بعنوان يك سنگ دانه اي ريز تا متوسط برابر به لحاظ زاويه مي باشد .و داراي يك ظاهر بانمك مي باشد .
شكل 3
آن شامل كوارتز kفلوسپار و پلاژيوكلاس ميباشد .محتو يات كوارتزبرابر با محتويات فلوسپار است .بيوتيت ،ماسكويت و گارنت شامل 2درصد لئوكوگرانيت است .معمولا لئوكوگرانيت بوسيله ريوليت همراه است . ريوليت شامل كوارتز محصور شده فلوسپارها و بلورهاي فنوئي بيوتيت در يك شبكه دانه ريز مي باشد.
شكل4 گرانوديريت بعنوان يك سنگ دانه اي متوسط ، خاكستري روشن مقاوم مي باشد آن شامل فلوسپار ،هورن بلند و كوارتر با مقداري كمي بيتيت مي باشد. مواد فرعي آن شامل زيكرون، مواد معدني تيره و اسفن مي باشد. ساختار توسعه يافته گرانوديوريت، پروفيرتي در بخش جنوبي ناحيه تحقيقاتي وجود دارد .كه در آنجا آ ن به گرانيتهاي
بيوتيت /هورن بلند نفوذ پيدا مي كند. گرانوديوريت پورفيري معمولا در اندازه متوسط با فنوبلورهاي وسيع kفلوسپار و پلاژيوكلاس در يك شبكه فلوسپار ، كوارتز و هورن بلند مي باشد. اسفن و مواد معدني تيره بعنوان معدني فرعي در گرانوديريت پرفريتي وجود دارد. فلوسپار پروفيريتي تا ابعاد 3 سانتيمتري شامل بيش از 40 درصد حجم سنگ مي باشد كه در مسير NE-SWگسترش مي يابد .
منزوديوريت /ديوريت به رنگ سياه تا خاكستري تيره در اندازه هاي دانه اي ريز تا متوسط مي باشد.سنگهاي يافته شده به صورت توده اي به نشان دادن ساختار آفانيتي –پروفيري مي پردازد. مونزوديوريت- ديوريت شامل مقادير قابل توجه اي از پلاژيوكلاس ،هورن بلند ،پيروكس و بيوتيت با مقدار كمي كوارتز مي باشد توده هاي felspicدر اندازه هاي دانه اي ريز تا متوسط هستند و شامل كوارتز ،k –فلوسپار ،پلاژيوكلاس و بيوتيت مي باشد.
از طريق مواد معدني در گرانيتوئيد ها اين زمينه تحقيقاتي بي شكل مي شود در اين بخش چند دانه مواد معدني به نشان دادن چند مدرك ويژگيهاي تغيير شكل مي پردازد . در بعضي از اين بخش هاي جزئي گرانوديوريت و لئوكو گرانيت ، تورق مگمايي به وسيله هماهنگي مواد فلوسپار ،بيوتيت و هورن بلند تعيين مي شود (شكل ط40). بعضي از نواحي ديورتي به نشان دادن توسعه نيمه موازي براي ورقه شدگي مي پردازد.
مشابها ،خط شدگي مگمايي به وسيله فلوسپار تنظيم شده ،بيوتيت هورن بلند تعيين مي شود. دانه هاي فلوسپار به نشان دادن ويژگيهاي مگمايي مي پردازد. با اين وجود، چند دانه فلوسپار نقش مهمي را در خمش محلي وبلورسازي مجدد ايفا مي كند ، كه به ارائه تغيير شكل حالت جامد درجه بالا مي شود. چند دانه به نشان دادن شكل هندسي دانه اي مستطيل مي باشد كه به ارائه يك دانه نامقارن مي پردازد (شكل c4). ساختار S-Cمشابه با حالت مشابه اين برش يافته شده در ناحيه برش در چند بخش ضعيف اين سنگها يافت شده اند ( شكل d4). اينها بعنوان شاخص برش مگمايي است كه به مشخص كردن حالت بالا رو به جنوب غرب مرتبط با تغيير شكل دماي بالا مي پردازند.
مشاهده سایرمقالات ماگماماینر:
- مهمترین معادن ایران
- اکتشاف و حفاری معدن چه مراحلی دارد؟
- معادن قاره آفریقا
- اکتشاف معدن چگونه انجام میشود؟
- حفاری معدن چگونه انجام می شود؟

4-ناحيه برش Emizozu
401 خصوصيات مكرر:
ناحيه برش Emizozu(ES2) در گرانوتوئيد Agcorenوجود دارد و بوسيله تا ثيرتغيير شكل آنجولفن قرا ر دارد . پروتوليس موجود در ESZشامل گرانيتهاي بيوتيت/هورن بلند ، گرانوديوريت ،پرفرتين وصفحه هاي maficوfelsicگرانيتوئيد مي باشد (شكل 3).
اين ناحيه به لحاظ پهنا متغيير است ف و در دامنه اي از 40 تا 80 متر قرار مي گيرد، كه نتيجه
ايجاد تغيير شكل بود به طور كلي حوزه هاي اين ناحيه انتقالي مي باشد ، اما به لحاظ بومي به عنوان تيز وجود داردند (شكل a50) اين ناحيه w80-70 Nرا در بر مي گيرد و شامل نواحي برش مسطح وپيوند يافته فراواني مي باشد. نواحي متوسط و زياد تجزيه شده كه به وسيله نواحي برش جدا گانه مشخص مي شوند به عنوان چند ضخامت سانتيمتر به متر مي باشد .آنها شامل حوزه هاي كم محدوديت هستند كه به وسيله نواحي برش انعطاف پذير پوشانده مي شوند .
عوامل هندسي اصلي و خصوصيات جنبشي تشخيص داده شده در ESZعبارت از تورق ملونيتي ،خط شدگي توسعه يافته و لايه هاي نامتقارن جزئي دانه تغيير شكل يافته وشاخص هاي جنبشي شكل پذير (انعطاف پذير ) مي باشند كه در زير مطرح مي شوند .
402- ويژگيهاي مزوزوپي :
ويژگيهاي مزوزوپي مشاهده شده در سنگهاي ES2كاملا با سنگهاي ديواره گرانيتوئيد فرق دارد.سنگهاي گرانيتوئيد در ناحيه برش به لحاظ ساختاري تغيير يافتند و به سنگهاي ملونيتي متغيير تبديل شدند . علاوه بر اين ،سنگهايي كه صاف (فشرده مي شوند اما در طبقه بندي ملونيت ها وجود ندارند نيز در ناحيه برش وجود دارند .
شكل 5
اندازه هاي نسبي شبكه در مقابل پرفيروكلاست نشان مي دهد كه ESZشامل پروتوملونيت ،ملونيت و فراملونيت مي باشد (شكل C5) . فراملونيت ها در ملونيت ها و يا در پروتوملونيت ها بعنوان نواحي جزئي نامتوالي وجود دارد كه به مشخص كردن يك افزايش اندازه كششي در نواحي جزئي مي باشد .اين سنگهاي ملونيتي به وسيله تورق ملونيتي مشخص مي شوند (سطح C) كه بهعنوان عوامل ساختاري اصلي نواحيه برش مي باشند) (شكل C5وd5) تورق به سمت شمال غرب موازي تا نيمه موازي با ناحيه برش و معمولا كاملا عميق تا نسبتا به سمت جنوب غرب ادامه مي يابد. درجه توسعه (گسترش)تورق بصورت جزئي در طول يك شبكه به هم پيوسته در ناحيه برش بصورت ضعيف يا قوي فرق مي كند كه بيانگر يك تغيير شكل (كرنش) نامتجانس مي باشد .ملونيت كه به نشان دادن تورق ملونيتي ضعيف مي پردازد داراي ميانگين روند 325/33 مي باشد و بصورت متعادل و يا به شدت ملونيت متورق به نشان دادن ميانگين روند 303/52 مي پردازد (شكل 6) طرح هاي تورق به وسيله مواد معدني جهت يافته و صاف شده تعيين مي شود كه شامل سنگهاي گرانيتوئيد ي نظير بيوتيت ،كوارتز و فلوسپار مي باشد. به لحاظ محلي تورق ملونيتي لايه لايه مي شود اين لايه ها بعنوان لايه هاي نامتقارن محكم بطور متعادل ،تورق ملونيتي جابجا شده و خط شدگي در حال توسعه است كه به مشخص كردن تغيير شكل مجرايي رو به پيشرفت در ESZاست طرح محوري اين لايه ها براي لايه گذاري ملونيتي بصورت نيمه موازي است .
يك خط شدگي در حال توسعه بوجود آمده در طرح هاي تورق ملونيتي بعنوان عامل ساختاري ديگر در ESZمي باشد .اين خط شدگي به وسيله وجود مواد جداگانه (بيوتيت ، هوذن بلند، كوارتز وفلوسپار) وبه وسيله توده هاي معدني با يك هماهنگي الويت دار تعريف مي شود . خط شدگي در حال توسعه به جهت شما ل شرقي گرايش دارد و به طور ناگهاني با ميانگين 204 وارد جنوب غرب شد (شگل 6) خهت هاي خط شدگي در حال توسعه به صورت موازي و يا كمي متمايل (اريب) به مسير عمق لايه گذاري ملونيتي مي باشد.


شكل 6
اين مشاهدات مشخص مي كند كه مسير انتقال تكنونيك ESZدر جهت جنوب غربي مي باشد.
403- ويژگيهاي ميكروسكو پي :
ناحيه برش Emizozuبهوسيله يك تغيير شكل مجراي متراكم تعيين مي شود .سنگهاي گرانيتوئيد Agacorenدر طول ناحيه برش به پروتوملونيت تا فراملونيتي تبديل مي شود كه شامل مواد شبكه اي و پروفيروكلاست مي باشد.(شكل 7) مواد شبكه ملونيتي بعنوان پارتز مجددا بلوري شده با حداقل مقدار بيوتيت و فلوسپار به خوبي تركيبات فلوسپار ريز دانه ، فلس هاي بيوتيت و موزن هورن بلند مي باشند. پروفيروكلاست ها شامل فلوسپار بيوتيت و كوارتز ذرهبيني مي باشد در نمونه هاي
ما دوتورق ملونيتي (c c) را مي توان مشاهده كرد اولين تورق ملونيتي (c) مقدمتا به وسيله جهت مسطح انبوه كوارتز مجددا بلوري شده نوار كوارتز و بيوتيت مجددا بلوري شده و فلوسپار ونوارهاي كه شامل يك جهت مقدم فلوسپار توسعه يافته ،تبوتيت ويا هورن بلن و اسفن مي باشد ،تعيين مي شود. اين نوارها بيانگر خصوصيات ساختاري شرايطي دما بالا مي باشد. دومين تورق مقدماتي جابجا شده به وسيله وجود كوارتز و بيوتيت منحرف شده و يا مجددا بلوري شده تعيين مي شود .رابطه هاي ساختاري بين اين دو تورق به مشخص كردن مراحل اوليه و بعدي تغيير شكل مجرايي در اين ناحيه مي پردازد تورق ملونيتي به نشان دادن يك لايه گذاري برفرا برگير مي پردازد كه به وسيله لايه هاي محكم و نامتقارن تعيين مي شود يك خط گذاري در حال توسعه منع كننده مطرح شده كه به وسيله پورفيروكلاست ها وتوده هاي معدني تعيين شده بطور گسترده اي توسعه پيدا كرد مواد معدني در سنگهاي ملونيتي ناحيه برش Emizozuبه نشان دادن ويژگيها ي ريز ساختاري متنوع مي پردازد. ويژگيهاي اين مواد تغيير يافته در زير به طور خلاصه مطرح مي شود.
كوارتز: در سنگهاي ESZ، ريز ساختارهاي مشاهد ه شده در كوارتز شامل انهدام (نابودي) سطحي وبلنديها ، نوارهاي تغيير شكل ، شكل گيري دانه هاي ريزو دانه هاي مجددا بلوري شده است.

شكل 7
در نمونه هايي كه داراي ذرهبين سنگهاي گرنيتوئيد ي كم فشرده شده است كوارتز نشان دادن ساختارهاي نابودي پستي و بلندي نوارهاي تغيير شكل و شكل گيري داته فرعي مي باشد در اين بخش هاي پروتوملونيتي كوارتز باعث تشكيل نوارهاي ذره بيني مي شوند. اين نوارها مي توانندداراي سه ميليمتر طول باشند. در داخل اين نوارها دانه ها داراي شكاف زائده و يا محدوديتهايي است و شامل ريز دانه مي باشد. اندازه دانه و ريز دانه دراين نوارها به طور ميانگين تقريبا در اندازه mm33عرض مي باشد. نوارهاي تغيير شكل داراي زاويه بالايي براي حوزه هاي نوار مي باشد .در ملونيت ها و فراملونيتها ، كوارتز،شبكه كاملا مجددا در طول تورقهاي ملونيتي بهخوبي توسعه يافته بلوري مي شوند. اندازه دانه كوارتز مجددا بلوري شده در شبكه بطور ميانگين در اندازه mm12اندازه گيري مي شود بعضي از دانه هاي كوارتز بوسيله نوارهاي مشخص مي شوند كه نشان دادن يك جهت گيري دانه شكل قوي با حالت نفوذ يافته ريز دانه يا دانه درشت مي پردازد . بطور ميانگين اندازه دانه ها و ريز دانه ها در نوارها بلحاظ عرضي در اندازه mm50مي باشد. نوارها بلندتر از سه ميليمتر هستند و معمولا لايه گذاري را نشان مي دهند. محور cكوارتز موازي با لايه گذاري ملونيتي است .
فلوسپار : اگرچه هر دو فلوسپار معمولا بلحاظ ريز ساختاري شبيه هستند ميانگين اندازه و درجه بلور سازي مجدد دانه به نشان دادن چند تنوع مي پردازد. دانه هاي فلوسپار بوسيله توده هاي دانه ريز مجدد ا بلوري شده در شبكه پرفيروكلاست هاي احاطه شده بوسيله ريز دانه ها و يك روكش توده مجددا بلوري شده فلوسپار هاي دانه ريز نشان داده مي شوند. اين فلوسپار هاي يافته شده در حوزه فشرده داراي حوزه هايي هستندكه كمي زنگ مي زنند( مي پوسند). در پروتو ملونيت ها اين مواد معدني طوري مشخص مي شوند كه داراي كاهش اندازه دانه خيلي كم مي باشند . پرو فيروكلاستها كه داراي عرض دو ميليمتري يا كمتر هستند شكسته (خرد) مي شوند . و شامل نابودي پستي و بلندي ها و نوار هاي تغيير شكل مي باشند. چند دانه به نشان دادن يك شبكه گسترده از ناحيه آسيب ديده با دانه هاي فلوسپار كوچك مجددا بلوري شده مي پردازند. بسياري از دانه هاي فلوسپار بطور متغييري به سريست تبديل مي شوند .فلوسپار در ملونيتها و فراملونيتها شامل علايم تقسيم كننده و بلور سازي مجدد مي باشد .دانه هاي بزرگ داراي يك ظاهر كوچكتر و مدورتر بصورت پيشرونده با شكل گيري دانه هاي جديد ريز تا متوسط دانه اي شده در طول لبه هاي پروفيرو كلاست مي باشد. پروفيروكلاستها به لحاظ اندازه نابرابر و نيمه موازي يا موازي با لايه گذاري ملونيتي مي باشد.
حوزه هاي دانه اي اين اين کلاستها نامنظم می باشد. چند پيچ خوردگي و خمش دانه هاي فلدسپار متداول است. چند پورفيروکلاست بزرگ شامل بخشهايي است که به وسيله فلدسپار ريزدانهاي شده مجددا بلوري شده جدا ميشود. شکستگي در چند فلدسپار منجر به تکههاي فلدسپار شکل يافته به صورت نامنظم يا تقسيم (شکستگي) در طول طرحهاي لايهگذاري مي شود. خميدگي در طول اين شکستگيها با بيوتيت و يا فلدسپار و کوارتزپر ميشود. بلوري سازي مجدد آيا در د اخل و يا در اطراف د انههاي فلدسپار توسعه يافته است (شکل C 7) چند دانه به نشان دادن علائم بلوري سازي مجدد درون دانهاي در طول خردههاي منظم ميپردازد که بصورت مورب نسبت به طرحهاي C و د ر موازات با طرحهاي C’ جريان مييابد دانههاي مجددا بلوري شده در حاشيه دانههاي فلدسپار باعث فراهم شدن شواهدي براي پيشرفت ساختار روکش هستهاي ميشود . اين هسته (مرکز) به وسيله يک دانه فلدسپار بزرگ مشخص ميشود که د ردو دانه فلدسپار تشکيل شده جديد درجهبنديميشود که پيشنهاد ميکند که تغيير شکل اساسا به وسيله خزش – جابجايي اصلاح شده بلورسازي مجدد روي ميدهد (شکل C7 ) رشد د ر وني ميرمکيت باعث تشکيل چند حوزه فلدسپار ميشود چند دانه فلدسپار باعث تشکيل ساختارهاي نوار مانند ميشوند که شامل دانههاي فلدسپار مجددا بلوري شده ميشوند. چند پروفيروکلاست شامل يک دنباله معمولي با دانههاي مجددا بلوري شده فلدسپار و يا ترکيبي از فلدسپار مجددا بلوري شده به خوبي کوارتزي است که در طول تورق ملونيتي
توسعه مييابد ميانگين اندازه دانه دانههاي فلدسپار جديدا تشکيل شده در ملونيت و فر املونيت بين mm5 و mm30 ميباشد.
بيوتيت : بيوتيت معمولا به نشان دادن جهت اولويتدار متوسط تا قوي در طول طرحهاي تورق ميپردازد دانههاي بزرگ يافت شده در نواحي کمي فشرده شده خميده ميشوند و د اراي نابودي پستي و بلندي ميباشند. در پروتوملونيتها ، آنها به صورت جداگانه و به صورت تودههاي توسعه يافته ، يافت ميشوند. دانههاي بيوتيت جداگانه ميتواند داراي 0.8 ميليمتر طول باشد و معمولا داراي حوزههاي دانهاي ناصاف ميباشد. در ميان بيوتيتها نابودي پتس و بلندي و مرزي منجر به ايجاد خميدگي دانهها ميشود. در ملونيتها و فر املونيتها شديدا توسعه يافته ، دانههاي بيوتيت که در طول سطح مرزي آنها کاملا مجددا بلوري و يا شکافته شدند باعث تشکيل تورق ملونيتي ميشوند (شکل C و a 7) دانهها بر لحاظ طول در دامنهاي از mm5 تا mm 300 توسعه مييابند. پوشش دانهاي مجددا بلوري شده يا خرد شده در اطراف پورفيروکلاست فلدسپار وسيع يا تودههاي فلدسپار ، کوارتز ، بيوتيت به نشان دادن الگوي به هم پيوسته ميپردازد. هورن بلند : هورن بلند بعنوان حداقل ماده معدني mafic متداول مشاهده شده در ESZ است. در دانههاي پروتوملونيت هورن بلند معمولا در طول طرحهاي شکاف شکسته ميشود و به نشان دادن نابودي پستي و بلندي ميپردازند که به لحاظ ابعاد برابر با mm 2.5-0.5 ميباشد در ملونتي و فراملوليتها ، هورن بلند بعنوان پرفيروکلاست
انبيق شکل يا دانههاي مجددا بلوري شده وجود دارند چند پروفيروکلاست هورن بلند داراي دنبالههاي تعيين شده بوسيله تودههاي هورن بلند کوچک مجددا بلوري شده ميباشند. پرفيروکلاست معمولا به بيوتيت تبديل ميشود د ر بعضي از نمونهها ، هورن بلند منتشر ميشود و خردهها در طول تورق ملونيتي هماهنگ هستند. د انههاي هورن بلند مجددا بلوري شده در دامنهاي از mm0.5 و mm10 باعث تشکيل يک ساختار نواري شده بيانگر تورق ملونيتي ميشود. اين نوارهاي مجد دا بلوري معمولا با درهاي محوري موازي با تورق ملونيتي لايهگذاري ميشوند که به مشخص کردن يک تغيير شکل مجرايي ميپردازد (شکل 75) به ندرت هورن بليد بلوري شده به پوشش داد ن به پرفيروکلاست فلدسپار ميپردازد.
اسفق : دانههاي اسفق در نمونهها به ن شان د ادن ميکروساختارهايي مشابه با د انههاي هورن بلند ميپردازند آنها بعنوان تودههاي توسعه يافته هستند که به مشخص کردن تورق ملونيتي ميپردازند اين تودههاي اسفق توسعه يافته به لحاظ شکل و اندازه نامظم هستند که در دامنهاي از نوخارهاي ذرهبيني تا کوچک با طول چند ميليمتري قرار ميگيرند که معمولا لايهگذاري ميشوند.
4.4 شاخصهاي حس برش : بخشهاي موازي با خط شدگي و عمود بر توقف در ESZ شامل ساختارهاي نامتقارن نظير پروفيروکلاست نامتقارن ، تورق اريب و نوارهاي برش و لايههاي نامتقارن هستند که
معمولا به عنوان شاخصهاي جنبشي براي حس برش نواحي مجرايي بکار گرفته ميشوند (شکل8و9)

پروفيروکلاست نامتقارن ESZ معمولا شامل پروفيروکلاست فلدسپار نامتقارن و نوارهاي کوارتز ميباشند همچنين اين ناحيه شامل پر وفيروکلاست هورن بلند نامتقارن و به ندرت پروفيروکلاست اسفق ميباشند اين دانهها باعث تشکيل پروفيروکلاست با دنبالهها يا مجموعه پروفيروکلاستهاي انبيق شکل در يک شبکه مجددا برولي شده ميباشد (شکل a9 و b9) پروفيروکلاستهايي که داراي دنباله هستند به وسيله تودههاي مجددا بلوري شده که از پروفيروکلاستها بدست آمدهاند ، محدود (احاطه) ميشوند. اين دنبالهها به لحاظ طول متنوع هستند و به نشان دادن حالت باريک براي طرفين مخالف با توجه به پروفيروکلاست مربوطه ميپردازند. در بعضي از نمونهها ، يک پروفيروکلاست فلدسپار به وسيله دنبالههاي دانههاي فلدسپار مجددا بلوري شده مرتبط ميشوند که به نشان دادن يک مرحله گذاري پلهاي ميپردازد. اين پروفيروکلاستها به وسيله نوع O تسلط پيدا ميکنند. انواع به ندرت يافت شدهاند تقارن پروفيروکلاستها در ESZ به مشخص کردن يک برش رو به بالا به جنوب غربي ميپردازد. تورق مورب : تورق (لايه شدگي) مورب به وسيله دانههاي کوارتز مجددا بلوري شده در نوارهاي کوارتز و نواحي سرشار از کوارتز کم مشخص ميشود (شکل c9) محورهاي طوري دانههاي کوارتز مجددا بلوري شده در 7 تا 30 درجه تا تورق ملونيتي و يا حاشيه
نوارهاي کوارتز جهت داده ميشود که به تراکم تغيير بستگي دارد از اين حالت اريب مشاهده شده د انههاي کوارتز حالت برش اساسا به طرف جنوب غرب است (شکل c9)

نوارهاي برش :
در ESZ ، نوارهاي برش به وسيله سطوح S-C-C’ و رابطههاي زاويهاي آنها مشخص ميشود سطوح S به وسيله دانههاي فلدسپار هماهنگ شده ، بيوتيت ، کوارتز با مقادير وابسته دانهها و تودههاي هورن بلند تعيين ميشود. دانههاي هماهنگ شده به صورت رو به پيشرفت در يک جهت نيمه موازي با سطوح c ميچرخد و يا به وسيله آنها جابجا ميشود و در 5 تا 30 درجه تا سطوح C متمايل ميشوند (شکل d9) سطوح C بيانگر لايهگذاري ملونيتي اصلي ESZ است و نسبتا مستقيم و مداوم ميباشد آنها معمولا به وسيله مواد معدني مجددا بلوري شده و توسعه يافته نظير نوارهاي کوارتز ، کوارتز مجددا بلوري شده ، بيوتيت و فلدسپار تعيين ميشود يک رابطه زاويهاي بين سطوح C و S به مشخص کر دن حالت از بالا به جنوب غرب برش ميپردازد. ESZ اغلب شامل سطوح لغزشي داخلي ميباشد که به سطوح C’ بر ميگردد که با توجه به سطوح C بصورت اريب است آنها در دامنهآي از چند ميليمتر به لحاظ طول قرار ميگيرند و به طور نامنظمي فاصلهگذاري ميشوند. سطوح C’ به وسيله کوارتز مجددا بلوري شده دانه ريز و پوستههاي بيوتيت هماهنگ شده و به وسيله انحراف سطوح C در جهت سطح C’ مشخص ميشوند که مشخص ميکند که سطوح C’ در
مراحل بعدي تغيير شکل مجرايي توسعه مييابد سطوح C’ باعث ايجاد زوايايي در بين 22و35 درجه تا سطوح C ديگر با حالت برش مشابه در ساخت S-C ميشود.
لايههاي نامتقارن : مواد معدني نوارهاي کوارتز و نوارهاي فلدسپار ، هورن بلنند کم و اسفق که به تعيين تورق ملونيتي ميپردازند به طور واضحي لايهگذاري ميشوند محورهاي لايه معمولا موازي با خط شدگي در حال توسعه ESZ ميباشد اين لايهها بصورت نامتقارن هستندو حالتهاي لايه هماهنگ با ديگر شاخصهاي جنبشي در ESZ ميباشند که به نشان دادن تقارب هدايت شده به طرف جنوب غربي ميباشد.
به طورخلاصه ESZ به وسيله يک تورق ملونيتي مشخص ميشود که به وسيله يک لايهگذار يدر حال توسعه رو به پائين و شاخصهاي جنبشي ديگر همراهي ميشود جهتهاي خط گذاري در حال توسعه به مشخص کردن حالت حرکت در ESZ ميپردازد. فرافکنيهاي ناحيه برابر مشخص کردهاند که خط گذاري در حال توسعه در جهت NE-SE جريان مييابد و به طور متعادلي به جنوب غربي شيب پيدا ميکند. شاخصهاي جنبشي شناسي نظير پروفيروکلاست نامتقارن ، تورق اريب ، نوارهاي برش و لايههاي نامتقارن در ESZ نشان ميدهند که بخش جنوب غربي ESZ رو به پائين به بخش شمالشرق منتقل ميشود که بيانگر اين است که ESZ يک ناحيه برش طولاني است.
5. بحث
5.1 دماي تغيير شکل مجرايي (انعطاف پذير) :
يک بر آورد از شرايط دمايي در طول فرايند تغيير شکل را ميتوان به وسيله ويژگيهاي مواد معدني تغيير يافته سنگها در ناحيه برش انعطاف پذير بدست آورد. عملکرد تجزيه مواد معدني در ناحيه برش در چند تحقيق خلاصه ميشود تغيير شکل مجرايي گرانيتوئيد در ناحيه برش Emizozu به وسيله کاهش اندازه د انه با تجزيره پلاستيک بلوري و يک بلورسازي مجدد مواد معد ني همراه ميشود در سنگهاي گرانيتوئيد قرار گرفته بحث تأثير تغيير شکل ملونيتي ، کوارتز به نشان دادن مدرک (علامت) تغيير شل پلاستيک بلوري ميپردازد که شامل نابودي پستي و بلندي ، ن وارهاي تغيير شکل و دانههاي ريز و بلور ي سازي مجدد ميباشد همه اين ريز ساختارها به فراهم کردن مدارکي براي فرايندهاي خزش جابجايي ميپردازند در ESZ دانههاي بيوتيت معمولا به نشان دادن يک جهت مقدم متعادل تا قوي ميپردازد. نابودي خمشي و پستي و بلندي هر دو در بيوتيت متداول ميباشد که به نشان د ادن تقسيم و بلوريسازي مجدد در طول سطح مرزي و لبههاي دانه ميپردازد. فلدسپارها به وسيله ريزساختارهاي شکننده و شکل پذير مشخص ميشوند آنها معمولا شکسته ميشوند نابودي پستي و بلندي ، نوارهاي تغيير شکل و ريزدانهها در بسياري از نمونهها مشاهده شده است مقداري از دانههاي فلدسپار مجددا بلوري ميشود که به مشخص کردن تجزيه دمايي نسبتا بالا ميپردازد وجود مدارکي براي بازيابي مشخص ميکند که دما در طول تغيري شکل
بالاي 450 درجه سانتيگراد بود دانههاي هورن بلند مشابه با فلدسپار به مشخص کردن يک حالت شکننده و نسبتا انعطاف پذير در ESZ ميپردازد در ملونيت توسعه يافته و يا فراملونيت توسعه يافتهتر ، دانههاي هورن بلند به طرو فرايندهاي کوچکتر ميشوند ، آنها معمولا د ر طول سطح مرزي شان ميشکنند و طور محلي مجددا بلوري ميشوند. همه اين ريزساختارها در هورن بلند به مکانيسمهاي شکننده نسبت داده ميشوند اگر چه اسفق مقدمتا به وسيله شکستگي تغيير شکل مييابد ، آنها معمولا ريزساختارهاي انعطافپذير نظير يک جهت گيري در طول تورق ملونيتي يا لايهگذاري را نشان ميدهد .
در شرايط بسيار درجه پائين ، کوارتز به نشان دادن يک نابودي پستي و بلندي معمولي را به خوبي نشانه تجزيه فشار ميپردازد ؛ يک سرخوردگي جابجايي تقريبا در 275 درجه سانتيگراد شروع ميشود بيوتيت به نشان داد ن نابودي پستي و بلندي و خمشي گرايش دارد. ريزساختارهاي مشخص يافت شده در فلدسپار در اين شرايط تجزيه ميشود و باعث تشکيل شکستيگهاي دانه زاويهاي ميشود در شر ايط درجه پائين (400-300) ساختار معمولي در کوارتز عبارت از نابودي پستي و بلندي و تجزيه لايهها ميباشد در اين دما ، کوارتز به نشان دادن يک بلورسازي مجدد حاشيه دانه دماي پائين ميپردازد لايهها و پيچها در بيوتيت متداول هستند تجزيه خمشي ، نابودي پستي و بلندي ، تجزيه نوارهايي که داراي نواحي تيز و چند دانه فرعي هستند ممکن است در مواد معدني
فلدسپارتجزيه شده نشان داده شود در شرايط دمايي متعادل (500-400) بلورسازي مجدد عبارت از ويژگي بارز کوارتز است دانههاي کوارتز قديمي ممکن است به ويله مواد بلوري شده مجدد جابجا ميشود و تورق اريب را ميتوان به وسيله فرايندهاي بلورسازي مجدد به وجود آورد. بلورسازي مجدد براي دانهةاي بيوتيت تحت اين شرايط مهم ميشود بلورسازي مجدد شروع به قابل مشاهده شدن به ويژه در طول لبه دانههاي فلدسپار ميکند تجزيه تجفت ، نابودي پستي و بلندي و تجزيه نوارها و ريزد انهها همگي بعنوان ويژگيهاي معمولي براي دانههاي فلدسپار ميباشد به علاوه بر اين يک ساختار پوشش مرکزي بوجود ميآيد رشد مرمکيت در طول مرزهاي پروفيروکلاست فلدسپارK در دماهاي نسبتا بالا برجسته ميشود در شرايط دمايي بالا (بالاي 500 درجه سانتيگراد) ، کوارتز به نشان دادن بلورسازي مجدد ناحيه د انهاي و يا انتقال ساختارها ميپردازد شکستگي در فلدسپار کمتر تحت چنين شرايطي قابل مشاهده است ، اما هم ريزدانه و هم بلورسازي مجدد معمولا روي ميدهد يک ساختار روکش مرکزي بعنوان ويژگي مهم در ميان دانههاي فلدسپار است در شرايط دانه بالا ، د انههاي نامشخص تجزيه ميشوند که اساس ناشي از دگرگوني ناگهاني است در دماي بالاي
600 ، هورن بلند شروع به نشان دادن يک حالت انعطافپذير ميکند. مواد معدني برجسته در ESZ عبارتند از کوارتز ، فلدسپار ، بيوتيت و هورن بلند ويژگيهاي ريزساختار اين مواد باعث محدود کر دن دما در طول شکل گيري ملونيت
در بين 400-500 درجه سانتيگراد ميشود همچنين آن پيشنهاد ميکند که اين مواد معدني تجزيه شده در ESZ به فراهم کردن مدرکي براي شرايط صفحهاي نامشخص در قسمت پائينتر و شيست سبز در قسمت بالاتر در طول ميلونيت شدگي ميپردازد اين دماها بيانگر اين است که ESZ در حدودا عمق 100 کيلومتري روي ميدهد
5.2 دوره (مرحله) ناحيه برش Emizozu :
دوره ملونيت سازي ناحيه برش Emizozu را ميتوان بر اساس موارد زير محدود کرد : (a) مراحل ايزوتوپي گرانيتوئيد (b) Aga coren رابطه برش عرضي در ناحيه بررسي و در اطراف آن و همچنين (C) چند دوره ايزوتوپي حاصل از ناحيه برش در بخش ديگر CACC مقدمتا باستان شناسي زمين شکستگي Rb/Sr حاصل از AG که بعنوان پروتوليس ESZ است منجر به ma 110 ميشود اين بعنوان زمان شروع حاتمه اقيانوس نئوتيتيان تفسير ميشود اخير Kadloglu و همکاران به تعيين دورههاي معدني Ar39/ Ar40 براي نمونههاي گابرو و گرانيت حاصل از AG در يک مکان جنوب غربي ESZ پرداختند اين نمونهها منجر به دورههاي براي آمفيبول و
براي بيوتيت شد که بعوان زمان ماگمايي براي AG تفسير ميشود و يک حد بالاتر گروه اجتماعي ESZ را ايجاد ميکند به نظر ميرسد که اين دورهها مطابق با دوره کلي دگرديسي درجه بالا و گرانيتوئيد باشد.
در اين زمينه مطالعاتي ، صخرههاي رسوب ميوسن – پليوس AG و ESZ را ميپوشانند در خارج از شمال اين ناحيه مورد بررسي ، سنگهاي د گرگوني و گرانيتوئيد که برابر با AG هستند به وسيله سنگهاي رسوبي اواخر پالئوسن ، اوايل ائوسن پوشانده ميشوند تحقيق و بررسي اوليه ما در اين زمينه نشان ميدهد که برخوردهاي زمين شناسي در بين متامورفيتها و گرانيتوئيدها هر دو وارد شونده و تکتونيک ميباشند سنگهاي دگرديسي به مشخص کردن شرايط د رجه بالا بالايه گذاري ملونيتي و خط گذاري توسعه يافته مربوط بپردازند. روند خط شدگي در حال توسعه در سنگهاي دگرديسي را ميتوان با خط شدگي در حال توسعه يافت شده در ESZ مورد مقايسه قر ار داد تعيين کنندههاي جنبشي در اين دگرديسهاي درجه بالا به نشان دادن حالت بر ش شبيه به نوک به سمت SW براي ESZ ميپردازد. علاوه بر اين سنگهاي ساحلي که با جوش سنگ شروع ميکنند براي در بر گرفتن بودلر – کوبل سنگهاي دگرگوني در اندازه سنگريزه يافت شدند که مشخص ميکنند که خط شدگي در حال توسعه قبل از اواخر دوره پالئوسن براي رسوبات اواخر ائوسن در اين ناحيه توسعه يافتند ، اين ويژگي بعنوان خطاي رانشي معر وف است در بخش جنوب غربي AG ، رسوبات ساحل Tuzgolu سنگهاي CACC را در بر ميگيرند. اين ساحل با کلاستهاي اواخر Maastrichtion جوش سنگ بنياني شروع ميشود که از سنگهاي دگرگوني ذره بيني
و گرانيتوئيدي بدست آمدند که مشخص ميکند که مقداري از گرانيتوئيد در طول اواخر کرتاسه درآورده شده است و کلاستهاي را براي ساحل فراهم ميکند.
دورههاي Ar39/ Ar40 هورن بلند و فلدسپار k براي گرانيتوئيد و گرانيتوئيد ملونيتي در بتوليس Yozgat در بخش شمالي CACC توسط ايسيک و همکاران گزارش شده است که به محدود کردن وقايع تجزيهاي توسعهاي انعطافي و وارد شونده ميپردازد بدون محدوديتهاي دوره ايزوتوپي در ESZ ، امکان دستيابي به نتايج خاص راجع به زمان تجزيه امتدادي در AG وجود ندارد با اين وجود با توجه به روابط زمين شناسي موجود در ميان واحدهاي سنگي و چند داده دورهاي ، ESZ بايد پيش از دوره ائوسن باشند و احتمالا مربوط به اواخر Maastricht ion ميباشد علاوه بر اين اگر ناحيه برش انعطافي ثبت شده در بتوليس Yozgat را بتوان به ESZ امتدادي مرتبط کرد ، دوره احتمالي ESZ احتمالا بين ma78 و ma71 ميباشد
5.3 رابطههاي منطقهاي و مدل تکتونيکي براي ESZ :
CACC در ترکيه مرکزي بعنوان جمع آوري سنگ مرکز با دامنه ترکيب گسترده است سنگهاي دگرديسي ميتواند منجر به فضار مزوزوئيک شود ، که منجر به توسعه شيست سبز براي ساختارهاي سطحي دگرگوني درجه بالا در توده سنگ kirsehir شد تعيين زمان K-Ar حاصل از دگرگوني توده سنگي kirsehir منجر به دورههايي از ma 1.7 69.0 تا ma2.7
74.2 شده است که بعنوان دورههاي خنک سازي گرانيتوئيد در
اين ناحيه تفسير ميشود داد ههاي ايزوتوپي دقيق حاصل از دگرگوني که شامل سنگهاي ميزبان گرانيتوئيد / سينتوئيد است توسط whitney و هميلتون منجر به ma0.884.1 شد که بعنوان دوره حداکثر دگرگوني در اين ناحيه تفسير ميشود اين دوره نيز به پيشنهاد يک محدوديت دوره براي حداکثر ماگمايي شدن در اين ناحيه ميپردازد به اين دليل که سنگهاي دگرديسي به وسيله پلوتونها با ت رکيبات گرانيتوئيد / سينتوئيد وارد ميشود گرانيتوئيد در توده سنگي بعنوان ورودي بعد از برخورد در نظر گرفته ميشود. AG به نشان دادن حالت روند NW-SE در طول حاشيه غربي CACC ميپردازد و شامل انواع سنگهاي مختلف در دامنهاي در ترکيب حاصل از mafic به felsic ميپردازد در اين زمينه بررسي چند ويژگي ساختاري داخلي AG بيانگر اين است که جابجايي ماگما ممکن است به تکتونيک منطقهاي مرتبط شود. اينها شامل مواردي ا ست که (a) مقداري از سنگهاي AG شامل خط شدگي مواد معدني روند NE-SE توسعه يافته تعيين شده به وسيله فلدسپار بعلاوه هورن بلند و دانههاي بيوتيت ميباشد ، (b) اين سنگها نيز به نشان داد ن ور ق شدگي گستر ده ميپردازد که به وسيله ماده معدني تعيين ميشود و (C) دانههاي پلاژيوکلاس در چند بخش نازک به نشان دادن تشابه ريزشکاف براي ريز شکاف نيمه ماگمايي مشخص شده توسط Bouches و همکاران ميپردازد و (d) ساختار S-C و شکل هندسي مستطيلي فلدسپار که در شرايط درجه
بالا اتفاق افتاده است بعنوان شاخصهاي جنبشي هستند که به ارائه يک حالت نوک به جنوب غربي ميپردازد يک مثال ورود گرانيتوئيد تکتونيک مشابه که بر اساس مشاهدات ساختاري قرار دارد توسط Gautier و همکاران در توده سنگي Ni , de در بخش جنوبي CACC مشخص شده است مطابق با نظريه گائوتير و همکاران گرانيتوئيد بعنوان يک داخل شونده جنبشي است به اين دليل که به نشان دادن يک ساختار انعطافي با يک روند خط شدگي در حال توسعه NE-SE ميپردازد ساختار انعطافي شامل توسعه ساختار C-S است که حالت برش نوک به شمال شرق را مشخص ميکند.
مسئولين نيز به اين نتيجه رسيدهاند تا گرانيت در طول برش امتدادي جابجا شده است. اين مدرک پيشنهاد ميکند که گرانيت را ميتوان با AG مورد مقايسه قرار داد. ESZ به وسيله وجود سنگهاي بريده شده در حال برش انعطافي AG مشخص ميشوند. اين ناحيه به نشان دادن يک ساختار ملونيتي حدود آبا 80 متر پهنا ميپردازد و ميتواند به صورت نامتوالي با جابجايي شمالغربي مواجه شود. به طور ضعيفي تورق ملونيتي با يک خط گذاري در حال توسعه به عنوان ويژگي معمولي اين ناحيه است. در اين ناحيه ، شاخص جنبش شاسي به نشان دادن يک حالت طبيعي بالا به جنوب غرب حر کتي ميپردازد. ريزساختارهاي مواد معدني تجزيه شده در ESZ بيانگر اين است که بر آورد معقول از دما بر ابر با 400 تا 500 درجه سانتيگراد است. بنابراين اگر بتوان فرض کرد که شيب ژئوگرمايي تقريبا در اين زمينه در طول توسعه ESZ ثابت بود و برابر با
30 بود ، پس ميتوان عمق 10 تا 15 کيلومتري را تعيين کند علاوه بر اين kadlokiu همکاران بر اساس دورههاي Ar 39/ Ar 40 هورن بلند تفسير کردند و نمونههاي بيوست گرفته شده از حاشيه جنوب شرقي AG را توضيح دادند که اندازه جابجايي AG کم بود ؛ بنابراين مسئولين اين طور تفسير کردند که AG بيانگر خنک کنندگي سريع است. با اين وجود تفاوتهاي دوره ايزوتوپي کوچک در بين هورن بلند و بيوتيت و عدم وجود مقدار کافي دورههاي ايزوتوپي AG مانع از بحث ر اجع به سابقه شناوريAG ميتواند نسبتا بصورت همزمان جنبشي باشد و يا دير بخشي باشد که اين امر به جابجايي AG بستگي دارد اين امر به وسيله اين حقيقت با ارزش شد که خط شدگي ماگمايي در هر دوESZ به خوبي دگرديسهاي در معرض حاشيههاي شمالي اين منقطه بررسي قرار گرفته بصورت نيمه موازي يا موازي است. در زمين شناسي منطقهاي ، ESZ به طور يکپارچه شامل دو جريان تکتونيک است است ناحيه فشار savclli و ساحل Tuzgolu يک ناحيه فشردگي شمالشرقي (STZ) که حدودا 15 کيلومتر دورتر از ناحيه تحقيق هستند شامل سنگهاي گرانيتوئيدي سنگهاي رسوبي دوره ترتياري هستند. در آنجا سنگهاي گرانيتوئيد و دگرگون شده بر سنگهاي ائوسن بالايي فشار ميآورد. STZ به نشان د ادن 150 کيلومتر در حال توسعه در مرکز ترکيه ميپردازد ساختار STZ قرار گرفته بر اساس مشاهده به وسيله سطوح شکستگي پوستهاي طولهاي متغير و اشکار سنگ کاتاليستي پوشانده شدند. GORUR و همکاران
شکل گيري فشارهاي savcili را به انتهاي اقيانوس داخل تائوريد در پايان ائوسن مياني نسبت ميدهند بنابراين همه دادهها و مشاهدات مطرح شده در بالا به پيشنهاد اين امر ميپردازد که ْSTZ قبل ازESZ بوده است.
اين امر گزارش شده است که سابقه زمين شناسي ساحل Tuzgolu در طول دوره اواخر maastrichtian بوده است و تجزيه بصورت تداومي است. مطابق با نظريهGorur و همکاران ، ساحل Tuzgolu بعنوان يک ساحل کماني بوجود آمد که ناشي از استفاده از اقيانوس inner Tsaurirde از طريق يک مجراي فرعي عميق بود. در مقايسه با اين نظريه Cemen و همکاران پيشنهاد کردند که اين ساحل يک ساحل امتداد انتقالي و امتدادي است. بيشتر ساختار قالب در ساحل Tuzgolu عبارت از ناحيه شکستگي Tuzgulu ميباشد که يک شکستگي افقي مستقيم با طول 200 کيلومتر است که به اواخر کرتاسه نسبت داده ميشود مطابق با نظريه TFZ , Concuoglu , Dirik به نشان دادن يک الگوي پلهاي با نيمه فرو زمين پله مانند و الگوي کاملا فروزميني ميپردازد بخش جنوبي TFZ به کنترل فعاليت آتشفشاني در دوره اواخر ميوسن و کوانترنري ميپردازد در بعضي از تحقيقات ، TFZ به عنوان حا شيه شرقي ساحل Tuzgulu ميباشد و مسئول رسوبات يکي اين ساحل است. مشاهدات ميداني مربوطه ، دادههاي ريز ساختاري و رابطههاي ژئولوژيکي منطقهاي مطرح شده در بالا پيشنهاد ميکند که ESZ در اواخر کرتاسه توسعه يافت.چند محدود
در زمان مربوطه : ESZ قابل دستيابي است. دوره خنک سازي ظاهري Ca.77.7mu, ca.78.8ma دوره AG به فراهم کردن اولين دليل حفاري سريع AG در اواخر کرتاسه است. دوره هورني بلند Ar 39/Ar 40 در اندازهCa.78.8ma بيانگر دوره خنک کنندگي هورن بلند در AG است دماي خنک سازي احتمالي براي آرگون توسط هاريسون در 500 درجه سانتيگراد محاسبه شد ويژگيهاي ريز ساختاري مواد تجزيه شده در ESZ به محدود کردن د امنه دمايي تا 500-400 درجه سانتيگراد در طول تغيير شکل مجرايي ميپردازد علامت Q بلوسازي مجدد فلدسپار و هورن بلند در چند بخش کوچک بيانگر اين است که دما ممکن است در اين ناحيه به 500 درجه سانتيگراد برسد بنابراين دادههايي بيانگر اين است که پيشرفت ESZ به صورت همزمان تکتوتيک است که با توجه به AG ميباشد. اگرچه اين امر قطعي نيست ، دادههاي بسيار محدود شده حاصل از AG بيانگر اين است که جابجايي ماگمايي AG کاملا به وسيله يک حرکت تکتوتيک NE-SW کنترل شد.ESZ به شکستن سنگهاي AG ميپردازد که شامل خط شدگي مواد معدني NE-SW به استثناء رئوليت برش دهنده لئوسوگرانيت AG است با دادههاي ايزوتوپي حاصل از AG که اکنون قابل دستيابي است ، امکان ايجاد هيچ عبارت قطعي بعنوان سابقه حفاري AG و ESZ وجود ندارد. در آخرين تحقيق انجام شده توسط Gautier و همکاران اين امر مطرح شده است که توده سنگي Nigde شامل نواحي برش با ويژگيهاي امتدادي و فشرده در طول دوره
آخر کرتاسه ميباشد با اين وجود دادههاي مطرح شده در بالا پيشنهاد ميکند که (1) ESZ به نشان دادن توسعه زماني ميپردازد (2) دماي خنک کننده مواد معدني در AG و دما در طول برش انعطافي در ESZ را ميتوان مرتبط کرد. (3) افزايش حفاري AG ممکن است در همه نواحي اين منقطه شبيه نباشد و بنابراين AG ممکن است به وسيله ناحيه برش انعطافي نظير ESZ در طول اين حفاري چرخانده شود.
علاوه بر اين ويژگيهاي محدوديتهاي دوره ، حرکتي و جنبشي ESZ بيانگر اين است که هيچ ارتباطي با ناحيه فشار Savcili قرار گرفته در شمال ناحيه تحقيق وجود ندارد ، اما ESZ مطابق با شکلگيري ساحل Tuzgolu است. اين امر مشخص شده است که تجزيه ساحل Tuzgolu به وسيله FFZ در طول اواخر دوره کرتاسهاي تاکنون کنترل شده است. TFZ هنوز فعال است و به نظر ميرسد که به ESZ اريب باشد. اين تحقيق در سيستمهاي امتدادي منطقهاي در طول دوره کرتاسهاي بپردازد.
6. نتايج :
ناحيه برش Emizuzu يک ناحيه تغيير شکل انعطافي امتدادي قرار گرفته در گرانيتوئيد CACC است نتايج حاصل از آن در زير آمده است.
1) تغيير در ناحيه به وسيله توسعه ملونيت مشخص ميشود که از پروتوملونيت تا مراملوليت فرق ميکند. که با بخشهاي مربوطه شبکه در مقابل پروفيروکلاست همراه استب
(2) ملونيت به نشان دادن ت ورق به خوبي توسعه يافته و خط شدگي در حال توسعه ميپرازد. تورق براي روند کلي ناحيه برش به صورت نيمه موازي است و کمي به طرف جنوب غرب تمايل دارد خط شدگي در حال توسعه اساسا موازي با مسير عميق تورق ملوليتي است که به ارائه حرکت عميق رو به پائين ميپردازد.
(3) تجزيه در درجه شيست سبز براي شرايط سطوح آمفيوبوليت پائينتر وجود دارد اين بر اساس ويژگيهاي تجزيهاي کوارتز (شامل نابودي پستي و بلندي ، نوارهاي تجزيه ، شکل گيري د انههاي ريز و دانههاي آبلوري شده ) ، فلدسپار (بروز شکستگي ، نابودي پستي و بلندي ، نوارهاي تجزيه ، شکل گيري ميرمکيت کشش مربوطه و بلورسازي مجدد) بيوتيت ( نشان دهنده خميدگي ، نابودي پستي و بلندي و بلورسازي مجدد ) و هورن بلند ( شامل شکستگي و لايهگذاري و بلوسازي مجدد)
(4) اين ناحيه شامل شاخصهاي جنبشي نامتقارن نشان دهنده حالت برشي کششي جنوب غربي است. شاخص حالت برش اساسا پروفيروکلاست نامتقارن لايه لايه شدگي اريب ، نوارهاي تنس و لايههاي نامتقارن است وجود سطوح C’ و لايههاي جزئي نامتقارن د ر ESZ بيانگر اين است که ساخترايها در يک حالت رو به پيشرفت توسعه يافتند. (5) دوره ESZ به اصل دوره خنک کنندگي AG و دوره چينه شناسي رسوبات ساحل Tuzgolu محدود ميشود همه مد ارک موجود در اين تحقيق به مشخص کردن اين امر ميپردازد که ESZ به روي د ادن در طول ma71/78 مرتبط است که پيشنهاد ميکند که تجزيه ساحل Tuzgolu وسيله ساختارهاي امتدادي بعنوان ناحيه برتن Emizozo کنترل شدهاند تا اينکه باعث پيشرفت ناحيه شکستي Tuzgolu شدند.